لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳ کابل ۰۴:۴۴

حمله انتحاری سرک پل چرخی کابل بازهم خانواده ها را در ماتم نشاند


یک روز از حمله انتحاری که در سرک پُل چرخی رخ داد می گذرد، این سرک کاملاً پاکسازی شده است، خون قربانیان هم شسته شده است، شاید همه چیز به حال خودش برگشته است، اما ده ها خانواده که در نتیجه این رویداد داغ عزیزان شان را به سینه دارند، سالها چشم به راه برگشت فرزند، همسر و یا برادرشان بمانند.

رفته گانی که با هزار آرزو رخ به خاک کشیده اند.

مادر کهن سالی که با دیدنش دل هر انسانی به لرزه می آید و چشمی نخواهد بود که اشک نریزد، مادر عارف است.

این مادر داغ دیده که اشک در چشمانش خشکیده و زبانش از سخن زدن مانده است، تنها با اشاره با عکس های عارف قصه می کند و از عارف کشته شده می پرسد که چرا او را تنها گذاشته است:

" چطور کنم بچیم، دلبند مادر از پیشم رفت، چه بگویم... گپ زده نمی توانم. "

مادر عارف اجازه نمی دهد تا کسی از اعضای خانواده به عکس های پسرش دست بزنند، می گوید سر و موی پسرش را به خاک سپرده اند، و اکنون که تنها جز چند عکس چیزی از عارف به یادگار ندارد، عکس های پسرش را زیر دوشکی که بالای آن نشسته است پنهان می کند.

می گوید عارف یگانه امیدش بود، عارف آرزو های بسیاری داشت:

" خون های عارف را با دستانم جمع کردم، چه کنیم، اگر نمی توانند حکومت را به پیش ببرند پس رها کنند که خود ما سلاح برداریم و در برابر پاکستان بجنگیم، این کار پاکستان است که نمی خواهد مردم افغانستان زنده باشد. "

هر چند خواستیم تا مادر داغ دیده عارف با ما سخن بزند اما این مادر کهن سال، جز اینکه عکس های فرزندش را نوازش می کند چیزی به گفتن ندارد و سخن هم زده نمی تواند، اما هنگامی که برادران مسافر عارف وارد خانه می شوند، برای اینکه از عارف کشته شده برای آنان بگوید به پاهایش می ایستد.

مادر کهن سال عارف خواسته است تا فرزندش در نزدیکی خانه اش به خاک سپرده شود.

خانواده عارف می روند تا خانهء با خاک آمیخته جوان شان را مبارک بگویند و برای برادران مسافرش نشان دهند که عارف خانه نو برای خودش اختیار کرده است.

هنگامی که خانواده این جوان بسوی منزل بر می گردند خواهرش که بروی مزار عارف سرمانده است و ناله می کند بر نمی گردد و می گوید که می خواهد از برادرش نگهبانی کند.

دیدن این حالت هر انسانی را به اشک می آورد، ما هنگام تهیه این گزارش نتوانستیم این وضعیت را تماشا کنیم، خانواده عارف از کسانی که به چنین اعمال دست می زنند، می پرسند که آیا به حال دل یک مادر هم ترحم شان نمی آید؟

خانواده این جوان حمله های انتحاری و انفجاری را در کشور کار پاکستان می دانند و از رئیس جمهور می خواهند تا عاملان این چنین رویداد ها را نابود سازد و در برابر پاکستان از یک موضع جدی کار گیرد.

عارف کارمند یک شرکت خصوصی در پُل چرخی کابل بود و با پولی که از زحمت و کارش به دست می آورد نیاز های مادر کهن سال، خواهر جوانش و برادرانش را فراهم می ساخت.

عارف رفت و در کنار ده ها جوان دیگر زیر خاک خُفت، و حکایتی برای مادر کهن سالش شد، مادری که پس از این باید روزهایش را تنها در کنار مزار پسرش بگذارند.

نظیفه محبوبی

XS
SM
MD
LG