لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳ کابل ۰۵:۳۰

نامه عاشقانه ترافیک به معشوقه اش


یاد داشت:

هفته گذشته اگه به یاد داشته باشین شیلای موی ریشه ای ابرو پیوست با نوشتن یک نامه عاشقانه از کلاه پیک ترافیک زاده صاحب گله کده بود و از او خاسته بود که به چرا هایش جواب بته که مچم چرا سرکه بند می کنی؟ و چرا کسی به گپت نمی کنه و چرا موتر شیشه سیاه بی نمبر پلیته جریمه نمی کنی و ای گپا...

ای هفته کلاه پیک ترافیک زاده صاحب به جواب نامه عاشقانه شیلای موی ریشه ای ابرو پیوست یک نامه عاشقانه نوشته است، ای شما و ای هم نامه ترافیک زاده صاحب:

معشوقهء عزیزم که دستکول چرمی سیاه به شانه و لباس تنگ بر تن داری و صبحانه در لب سرک نزدیک خوراکه فروشی برادران خوراکه فروش منتظر موتر مامورین می باشی و من از درون غرفه مانند مجنون ترا تماشا می کنم یک سلام به لوکسی دریشی عالی جناب و به مقبولی قصر زورمندان در چور پور نثارت می کنم.

نامه ای سراپا عاشقانه ات را که هفته گذشته برایم فرستاده بودی خواندم و چنان بی اختیار اشپلاق زدم و چمچه ای دستم را بلند گرفتم که برای یک ساعت سرک ها به روی عبور و مرور مردم و موترها مسدود ماند.

اگر تو نامه ات را از داخل موتر تونس 10 روپگی برایم فرستاده بودی من نامه ام را از سرپل هوایی چاراهی کوته خاکی که سرچپه ساخته شده برایت می فرستم.

تو در نامه ات گفته بودی که چرا در سرک های کابل وقتی اشپلاق می زنم کسی به آن توجه نمی کند؟

باور داشته باش که در این شهر بی قانون که اسمش را کابل گذاشته اند من مقصر نیستم سرک های این شهر مال چند زورمندیست که اگر برایش سر خم نکنی روز گارت را مانند خمیر که در تنور نانوایی می چکد، می سازند.

تو گفته بودی که چرا من خاک و خاک پرم و چرا خود را پاک نمی کنم؟

باور کن که هر روز صبح در حمام نیمه مردانه پیش خانه ما حمام کرده و سر وظیفه می آیم اما چی کنم که خاک سرک های کابل مرا دوباره کثیف می سازد چنان خاک پُر می شوم که حتی خودم را بعضی وقت ها نمی شناسم.

تو گفته بودی که من صلاحیت ایستاد کردن موترهای شیشه سیاه را ندارم بلی اعتراف می کنم که من چی که حتی پولیس هم صلاحیت این کار را ندارد زیرا موترهای شیشه سیاه مالکان اصلی سرک و پس کوچه اند.

یک روز یک موتر شیشه سیاه بی نمبر پلیت را که بی دست از جاده رفت می آمد ایستاد کرده و خواستم جریمه نقدی کنم که یک نفر مسلح از داخلش پیاده شد و چنان مرا در سر سرک لت و کوب کرد که نه برایم پوز ماند و نه علاشه.

عزیزم!

تو گفته بودی که چرا سرک های شهر ایستگاه ندارد این شهر کی بس دارد که ایستگاه داشته باشد.

باور کن که نبود ایستگاه در شهر مرا نیز از ترافیک شدنم پشیمان کرده است. اگر دریوران شهر ما قانون جاده را مراعات نمی کنند آنها از قانون ترافیک جاده هیچ خبر ندارن شاید در دلت سوال پیدا شود که پس چرا برای شان لایسنس دریوری داده ای؟ یقین داشته باش که فساد مانند خون که در رگ های من و تو جریان دارد در رگ های دولت نیز جریان دارد و هر کس که بخواهد لایسنس بگیرد ضرورت به امتحان و دانستن قانون جاده نیست پول می دهد و پشت خانه اش لایسنس را تسلیم می شود.

دلربایم!

تو گفته بودی چرا سرک ها را بر روی مردم ساعت ها می بندم باور داشته باش که در این شهر افراد و اشخاصی هستند که با لباس شخصی کار ترافیک جاده را انجام می دهند و بند کردن سرک ها هم کار آنهاست نه کار من هم چنان گفته بودی که چرا موترهای تکسی و باربری را آزار و اذیت می کنم و از آنها حق می گیرم وقتی حق خود را از اینها نگیرم از موترهای شیشه سیاه بی نمبر پلیت گرفته می توانم تو خودت بگو؟

مهربانم!

قلبم مانند کُری بوتت که هنگام راه رفتن ترق و تُروق می کند، می ترقد و چشمانم مانند چراغ های موتر دوهزار و نو بل بل می کند. این نامه را که پر سوز ترین نامه عاشقانهء و اعترافانه یک ترافیک است قبول کن

یقین داشته باش که اگر مرا بگیری نانت در روغن تر می شود زیرا عاید که من دارم لوکس ترین مامور این کشور ندارد. مرا از روی لباسم نشناس.

عاشق و خواستگار تو کلاه پیک ترافیک زاده، خدایارت

please wait

No media source currently available

0:00 0:12:11 0:00
لینک مستقیم

XS
SM
MD
LG